English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6239 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
helicopter team U تیم سوار بر هلی کوپتر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
composite squadron U گردان سوار زرهی یا هلی کوپتر مختلط
Other Matches
cargo sling U طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
chopper U هلی کوپتر
choppers U هلی کوپتر
compound helicopter U هلی کوپتر مرکب
lift helicopter U هلی کوپتر باری
helipad U فرودگاه هلی کوپتر
black hawk U هلی کوپتر سیکورسکی
rotors U ملخ هلی کوپتر
rotor U ملخ هلی کوپتر
armed helicopter U هلی کوپتر مسلح
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
lightening bug ship U هلی کوپتر نورافکن دار
sling load U بار خارجی هلی کوپتر
drone antisubmarine helicopter U هلی کوپتر بی خلبان ضدزیردریایی
scout helicopter U هلی کوپتر شناسایی یا گشتی
picketing U شیرجه کردن هواپیما یا هلی کوپتر
heliport U باند فرود و پرواز هلی کوپتر
heliports U باند فرود و پرواز هلی کوپتر
landing strip U باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
lightening bug ship U هلی کوپتر روشن کننده گشتی
landing strips U باند فروداضطراری هواپیما یا هلی کوپتر
smokey the bear U وسیله تولید پرده دود در هلی کوپتر
cavalry man U سوار در سوار نظام
dustoff U وسیله تخلیه و حمل مجروحینی که روی هلی کوپتر نصب میشود
pioneer heliport U فرودگاه هلی کوپتر صحرایی فرودگاه موقت
in the saddle U سوار
trooper U سوار
outside ofa horse U سوار
pieces U سوار
troopers U سوار
horseback U سوار
piece U سوار
horsewoman U سوار
boarded U سوار
board U سوار
horsewomen U سوار
armored cavalry U سوار زرهی
bicyclist U دوچرخه سوار
biker U دوچرخه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
board surfer U موج سوار
skim boarder U موج سوار
modulation U سوار سازی
cavalier U اسب سوار
on stilts U سوار چوب پا
on shipboard U سوار کشتی
on board a ship U سوار کشتی
cavalry U سوار زرهی
riders U سوار کار
rider U سوار کار
ride U سوار شدن
rides U سوار شدن
acheval U سوار بر اسب
cavalier U سرباز سوار
surfer U موج سوار
boot and saddle U سوار شوید
enchase U سوار کردن
equestrienne U زن اسب سوار
horse breaker U چابک سوار
equitant U سوار بر اسب
get in U سوار شدن
fabricating U سوار کردن
get on U سوار شدن
fabricate U سوار کردن
rig U سوار کردن
horse man U اسب سوار
fabricated U سوار کردن
Mts U سوار شدن
chevalier U سوار دلاور
mounted U سوار شده
Mt U سوار شدن
rigs U سوار کردن
rigged U سوار کردن
horseman U اسب سوار
horseman U سوار کار
fabricates U سوار کردن
horseback U سوار براسب
upping U سوار براسب سر پا
horsewoman U سوار اسب
boaters U زورق سوار
canters U سوار اسب
washine U موج سوار زن
assemble U سوار کردن
vedette U قراول سوار
assembled U سوار کردن
tobogganist U سورتمه سوار
upped U سوار براسب سر پا
up U سوار براسب سر پا
modulate U سوار کردن
modulates U سوار کردن
modulating U سوار کردن
mount U سوار شدن بر
mount U سوار کردن
mounts U سوار شدن بر
mounts U سوار کردن
canter U سوار اسب
cantered U سوار اسب
cantering U سوار اسب
horsewomen U سوار اسب
assembles U سوار کردن
reinsman U اسب سوار
motorists U ماشین سوار
cyclist U دوچرخه سوار
motorist U ماشین سوار
jockey U چابک سوار
take up U سوار کردن
jockeys U چابک سوار
horsemen U اسب سوار
tobogganer U سورتمه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
equestrian U چابک سوار
equestrian U اسب سوار
to hitch U مجانی سوار شدن
to hitchhike U مجانی سوار شدن
pick up U سوار کردن مسافر
mountie U پلیس سوار کانادا
to go backpacking U مجانی سوار شدن
rodeo U سوار کاری کردن
rodeos U نمایش سوار کاری
rodeos U سوار کاری کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
take on U مسافر سوار کردن
dragons U گردان سوار اسبی
rodeo U نمایش سوار کاری
To get on board. U سوار کشتی شدن
To get into (ride in)a car . U سوار اتوموبیل شدن
to ride on a horse U براسبی سوار شدن
light piece U سوار سبک شطرنج
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
to ride shanks's mare U سوار پای خودشدن
jockey club U باشگاه سوار کاران
To board a plane. U سوار هواپیما شدن
to take ship U در کشتی سوار کردن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
unmounted U سوار نشده پیاده
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
uhlan U سوار نیزه دار
imbark U در کشتی سوار کردن
wheelman U دوچرخه سوار شراعبان
wheelsman U دوچرخه سوار شراعبان
To mout a horse . U سوار اسب شدن
cavalry unit U یکان سوار نظام
coachload U افراد سوار بر درشکه
reinsman U سوار کار ماهر
flatlander U موج سوار کم استعداد
ridable U رام و سوار شدنی
staging area U منطقه سوار شدن
cuirassier U سوار زره پوش
surfboat U قایق موج سوار
to ride for a fall U بی پروا سوار شدن
enplane U سوار هواپیما شدن
entrain U سوار کردن کشیدن
horseback archer U کمانگیر سوار بر اسب
installs U سوار کردن جادادن
embark U درکشتی سوار کردن
embarked U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
install U سوار کردن جادادن
assembles U سوار کردن قطعات
assembled U سوار کردن قطعات
setting up U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
set U سوار کردن جاانداختن
assemble U سوار کردن قطعات
dragon U گردان سوار اسبی
jockey U اسب سوار حرفهای
jockeys U اسب سوار حرفهای
horse U سواراسبی سوار شوید
mounting U سوار کردن وسایل
staging U سوار کردن جا دادن
modulate U سوار کردن موج
modulates U سوار کردن موج
modulating U سوار کردن موج
prance U سوار اسب چموش شدن
horsewoman U مربی اسب سوار و اسبداری
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
horsewomen U مربی اسب سوار و اسبداری
pickup field U محوطه سوار شدن درهواپیما
pickup point U نقطه سوار شدن یا سوارکردن
mat surfer U موج سوار صفحه پلاستیکی
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
pung U در سورتمه جعبهای سوار شدن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
light horse U سوار نظام سبک اسلحه
removable U قابل سوار و پیاده کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
Recent search history Forum search
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com